مفهوم حکم با "ما انزل الله"
شیخ بشیر بن حسن – عضو اتحادیه
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان - شعبهی ایران
پس از سؤال از معنای این عبارت و این که مقصود از آن تشویق و انگیزش است نه پیچاندن موضوع و بیراهه رفتن، بسیاری از مردم عباراتی را به کار میبرند که از معنای آن آگاهی ندارند چنان که شیخ حسن بصری به فردی که ادعای دانایی میکرد گفت: تو خود نمیدانی چه میگویی!
در حقیقت نه تنها افراد مست و دیوانه و خرافاتی نمیدانند که چه میگویند بلکه کسی که ادعای دانایی میکند و کسی که در جهل مرکب است هم چیزی نمیداند.
حکم با "ما انزل الله" عقیدهای است که در قلب ما ثابت است و کسی نمیتواند چیزی بر آن بیفزاید. این یکی از اهداف و مقاصد بزرگ اسلام است که خدای متعال ما را به آن ملزم کرده است و شکی در آن نیست: "فاحكم بينهم بما أنزل الله ولا تتبع أهوائهم عما جاءك من الحق لكل جعلنا منكم شِرعة ومنهاجا".
پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن، و از هواهايشان [با دور شدن] از حقى كه به سوى تو آمده، پيروى مكن. براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار دادهايم.
"ثم جعلناك على شريعة من الأمر فاتبعها ولا تتبع أهواء الذين لا ويعلمون"
سپس تو را در طريقه آيينى [كه ناشى] از امر [خداست] نهاديم. پس آن را پيروى كن، و هوسهاى كسانى را كه نمىدانند پيروى مكن.
اما مراد از حکم با "ما انزل الله" چیست؟ خداوند کتابهایی را بر پیامبرانش نازل کرده است مانند تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و موسی و قرآن کریم. "ما" در عبارت "ما انزل الله" اسم موصول است و عمومیت را میرساند. اما آیا مراد حکم کردن بر اساس تمام این کتابهاست؟ قطعا چنین نیست پس این عامی است که منظور از آن خاص است. قرآن کریم همهی کتابهای پیش از خود را نسخ کرده است؛ خدای متعال میفرماید: "وانزلنا عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب ومهيمنا عليه فاحكم بينهم بما أنزل الله". و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديقكننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست. پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن.
آیا خداوند جز قرآن چیزی را بر پیامبرش نازل کرده است؟ قطعا آری چون سنت را هم بر او نازل کرده است: "وأنزل الله عليك الكتاب والحكمة و علمك ما لم تكن تعلم وكان فضل الله عليك عظيما" و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى به تو آموخت، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بود.
مفسران حکمت را به سنت تفسیر کردهاند. پیامبر اسلام میفرماید: "ألا إنما أوتيت القرآن ومثله معه" بدانید که قرآن و همانند آن به من داده شده است.
آیا قرآن و سنت فقط منبع احکام شرعی هستند و معنای "بما أنزل الله" را به صورت حصر در اختیار دارند؟ افراد سطحینگر به ویژه غالیان این گونه میاندیشند. اما در حقیقت کتاب و سنت منابع دیگری هم با خود دارند. حال منابع قانونگزاری اسلامی چیست و چه ارزش و جایگاهی دارند؟
1- قرآن کریم که به صورت متواتر ثابت شده است و شک و تردیدی در آن وجود ندارد: "ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين" اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است. بخشی از قرآن قطعی الداله است که علما آن را نص قطعی مینامند. این بخش در حقیقت در مقایسه با ظنی الدلاله اندک است؛ چنان که علی رضی الله میگوید: قرآن چندین وجه دارد.
تفسیر قرآن در آیاتی که ظنی الدلاله هستند به تلاش و کوشش بشری بستگی دارد که مجتهد در آن گاهی صواب و گاهی به خطا میرود و رسول گرامی اسلام میفرماید: "إن الحاكم اذا اجتهد فأصاب فله أجران واذا أخطأ فله أجر" حاکم اگر اجتهاد کند و اجتهادش درست باشد دو پاداش دارد و اگر نادرست باشد یک پاداش دارد. [بخاری و مسلم] مراد از مجتهد کسی است که تخصص کافی داشته باشد.
2- سنت نبوی: تمام کردار و گفتار و تقریرهایی که از رسول خدا نقل شده است را شامل میشود. در ثبوت و دلالت آن یعنی در صحت سند و معانی متون، علما با هم اختلاف فراوان دارند. این هم در نتیجهی تلاش بشری است که مجتهد در آن گاه صواب و گاه به خطا میرود.
3- اجماع: توافق مجتهدان امت پس از پیامبر اسلام بر یک حکم شرعی؛ اجماع انواع فراوان دارد از جمله اجماع قطعی که اندک است؛ اجماع ظنی که فراوان است؛ اجماع سکوتی، حکایتی و مذهبی. امام نووی در کتابهای خود اجماع را بسیار نقل کرده است و منظور او اجماع فقهای شافعی است. برخی از اهل علم بر این باورند که اجماع در سه قرن اولیه بود و این نظر ابن تیمیه در واسطیه است. امام احمد میگوید: هر کس ادعای اجماع کند دروغ گفته است؛ این فرد چه میداند شاید آنان با هم اختلاف داشتهاند.
اجماع هم یک دستاوردی بشری است که مجتهد در آن گاهی صواب و گاه به خطا میرود.
4- قیاس: الحاق حکم فرع به حکم اصل به خاطر علت مشترکی که در میان آنها وجود دارد. ائمهی چهارگانه قیاس را معتبر میدانند و ابن حزم با آنان مخالفت کرده است. وی میگوید: هر کس قیاس کند به شیطان شبیه است.
احناف بیشتر اهل قیاس هستند به همین خاطر مدرسهی آنان مدرسهی اهل فقه و نظر است. قیاس چند نوع است؛ قیاس آشکار، قیاس نهان؛ قیاس شباهت؛ قیاس همسان که در علم اصول مفصل به آن پرداخته شده است.
این هم دستاوردی بشری است که مجتهد در آن گاهی صواب و گاه به خطا میرود.
5- قول صحابی: جمهور علما قول صحابی را حجت میدانند تا زمانی که نص یا قول صحابی دیگری با آن تضاد نداشته باشد. اما برخی قول صحابی را تنها برای خلفای راشدین یا کسی که اهل علم بوده است حجت میدانند و حتما باید نقل از او ثابت باشد.
این هم دستاوردی بشری است و مجتهد در آن گاهی صواب و گاه به خطا میرود.
6- استحسان: در نزد احناف اصل است و در این باب فراوان گفتهاند. بسیاری از مالکیه هم آن را معتبر میدانند. استحسان عبارت است از شیوهی استنباط حکم در زمانی که نصی وجود نداشته باشد با مراعات قواعد کلی شرع.
7- استصحاب: این هم نزد احناف اصل است و عبارت است از این که حالت پیشین یک مسأله را دلیلی برای حالت بعدی آن قرار دهیم. این هم دستاوردی بشری است که مجتهد در آن گاه صواب و گاهی به خطا میرود.
8- عمل مردم مدینه: در مذهب مالک یک اصل است به این اعتبار که اهل مدینه اصحاب رسول خدا بودهاند و به دست او پرورش یافتهاند و مخزن دانشهای نخستین بودهاند.
این هم دستاوردی بشری است که مجتهد به اعتبار ثبوت یا عدم ثبوت نقل، در آن گاهی صواب و گاه به خطا میرود.
9- عرف: عادت رایج اعم از گفتار یا کردار که مردم با آن آشنایی دارند و مصالح آنان را محقق میکند به شرطی که با نص تضادی نداشته باشد. به همین خاطر از قواعد مهم فقهی است. (عادت ملاک داوری است).
شاعر میگوید:
وكل ما أتى ولم يحدّد / بالشرع كالحِرز فبالعرف احدد.
هر چیزی که در شرع معین نباشد مانند حکم نگهداری مال، حکم آن با عرف مشخص میشود.
10- مصالح مرسله: چیزی است که شرع حکم آن را آزاد گذاشته و مصالح شرعی مردم با آن برآورده میشود. جمهور علما این اصل را پذیرفتهاند مانند قوانین رانندگی؛ این قانون را کفار تدوین کردهاند اما شریعت آن را پذیرفته است. زیرا جان و مال مردم را حفظ میکند. قوانین ثبت احوال، ثبت ازدواج، برگهی وفات و دیگر قوانینی که حقوق و نوامیس مردم را حفظ میکند. این هم یک دستاوردی بشری است و مجتهد در آن گاه صواب و گاهی به خطا میرود.
11- سد ذریعه: ذریعه به معنی وسیله است و این یک اصل در نزد مالکیه است سایر فقها به ویژه حنابلهی معاصر از آن پیروی میکنند. این هم یک دستاوردی بشری است که مجتهد در آن گاهی صواب و گاه به خطا میرود.
12- شریعتهای پیشین: تا زمانی که با شریعت ما تضادی نداشته باشند؛ جمهور علما این اصل را پذیرفتهاند مانند قرعهکشی برای تعیین یکی از دو فرد که حق یکسان دارند. در باب معاملات حتی عبادات این اصل فراوان مورد استفاده قرار میگیرد. مانند این که اگر تمام شروط امامت در دو فرد به طور یکسان وجود داشته باشد بین آنها قرعه انداخته میشود. در این باره به آیهی زیر استدال کردهاند که میفرماید: "وما كنت لديهم إذ يلقون اقلامهم أيهم يكفل مريم" و [گرنه] وقتى كه آنان قلمهاى خود را [براى قرعهكشى به آب] مىافكندند تا كدام يك سرپرستى مريم را به عهده گيرد، نزد آنان نبودى. این هم یک دستاوردی بشری است که مجتهد گاهی در آن صواب و گاه به خطا میرود.
همهی موارد پیشگفته در مفهوم این آیه وجود دارد: "فاحكم بينهم بما أنزل الله" زیرا غیر از کتاب و سنت اصولی دیگری هم وجود دارد که منابع قانونگزاری اسلامی محسوب میشوند و اینها ابزارهای ضروری و اجتنابناپذیر مجتهد هستند.
تمام جزئیات زندگی در دو نصی که وحی شده است وجود ندارد. در اینجا میخواهم به یک چیز اشاره کنم و آن پافشاری بسیاری از مردم بر سر اصطلاحات است. چون اصل در شریعت حقایق و مفاهیم است نه الفاظ و ساختار کلمات؛ چه بسا رفتارهایی که گفته میشود شرعی است در حالی که شرع از آن بری است. هر کسی که ادعای اجرای شریعت دارد بر حق نیست به عنوان مثال گروه تروریستی داعش و امثال آن را در نظر بگیرید. یا مثلا وقتی گفته میشود این قانون مدنی یا قراردادی است چنان نیست که ضرورتا با شرع تضاد داشته باشد. زیرا اگر با نص یا قاعدهی شرعی تضاد نداشته باشد مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین حکم با "ما انزل الله" مفهوم گستردهای دارد و با احساسات دینی دور از حقایق و ضوابط ارتباطی ندارد.