جستجو برای

التفاصيل

بردگی اختیاری

بردگی اختیاری
فرج کندی عضو اتحادیه
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان – شعبه‌ی ایران 
دکتر عبد الله عوده می‌گوید: کسانی خود را وقف بندگی ستمکاران و خودکامگان  کرده‌اند و اصول و ارزش‌های اخلاقی خود را به پای آنان ریخته‌اند و زبان و قلم‌شان را در اختیار آنان قرار داده‌اند، محال است زبان آزادگان و دغدغه‌های آنان را درک کنند. با نگاه به تاریخ گاه با مراحل تاریک و سیاهی روبرو می‌شویم که در آن مردم به ابزاری برای بردگی تبدیل شده‌اند. گاهی نیز مرحله‌ی روشن و پرفروغی را می‌بینیم که در آن مردم به آزادی خود دست یافته‌اند. این مردم هستند که بردگی و آزادی خود را رقم می‌زنند هم آنان هستند که حکام خودکامه را می‌سازند یا سرنگون می‌کنند. انسانی که با حاکم ستمگر دمساز و شریک می‌شود یا به خاطر لقمه نانی از او حمایت می‌کند و در زیر سایه‌اش می‌خزد همان انسانی است که ستمکار را پرورش می‌دهد. 
ملت‌ها با کرنش در برابر یک فرد و با دست کشیدن از آزادی خود ستمگر را می‌سازند و آزادانه و بدون اجبار، دست و پا بسته و برده‌وار به زندگی ذلتبار تن می‌دهند. این یک حقیقت است که انسان هر جا که باشد آزاد به دنیا می‌آید و زمان و مکان دخالتی در سلب آزادی هنگام تولد او ندارند. اما دیری نمیپاید که با خواست و اراده‌ی کامل خود یا از روی فشار و اجبار اسیر و دربند می‌شود؛ یعنی بردگی یک مسأله‌ی اضطراری است نه اصلی یا فطری چنان که گاهی برخی عاشقان بردگی و زندگی حفت‌بار را متهم می‌کنند که از خود اراده‌ای ندارند. برخی از مردم هم هستند که همواره برای خزیدن بر آستان ستمکاران و خودکامگان شتاب می‌ورزند و به بردگی رضایت می‌دهند و بدتر از همه‌ی اینها تبانی علمای دین با حکام ستمگر در نهادینه کردن این اصل است.  
تاریخ کامل استبداد می‌گوید اگر تمام اشکال و اسما تغییر کند اصل هیچ وقت دگرگون نمی‌شود و در زمانها و کشورهای گوناگون بدون تغییر باقی می‌ماند؛ هر چند استبداد بخواهد آن را بیاراید یا به آن رنگ و بوی دینی دهد و دین‌فروشان را با نام خدا و به دروغ گرد خود جمع کند موفق نمی‌شود. 
از میان رعیت هم هستند کسانی که از بردگی خود لذت می‌برند و آن را با هیچ چیز عوض نمی‌کنند و تا زمانی که حاکمان آنان را از خود نرانده‌اند به نوکری خوشحالند و در سایه‌ی آن آسوده‌اند. چه هرزگی و چه جنایت بزرگی! این که ببینی‌ شماری از مردم با طیب خاطر در اختیار اربابان خود قرار دارند و تسلیم آنان هستند. به اموال‌شان از آن خودشان است و نه اختیار زن و فرزندشان را دارند حتی در زندگی خود نیز نقشی ندارند و همه‌ی اینها برای اربابان و آقایان است. شگفتا از مردمی که تصمیم می‌گیرند تسلیم استعمار شوند و خود را در برابر آنان خوار و ذلیل کنند! تصمیم می‌گیرند جان و مال و ناموس خود را در اختیار آنان قرار دهند. در حالی که اختیار دارند برده باشند یا آزاد زندگی کنند اما از آزادی خود چشم‌پوشی می‌کنند و به ذلت و خواری و پستی تن می‌دهند.
ملت‌های شکست‌خورده و دربندی که با بردگی خو گرفته‌اند هیچ تلاشی نمی‌کنند تا درک کنند جاسوسانی که ستمگر با آن پیروانش را می‌پاید همان کسانی هستند که خود به او بخشیده‌اند؛ تازیانه‌هایی که بر پشت آنان فرود می‌آید به دست همتایان خودشان بلند می‌شود. گام‌هایی که روستاها و شهرهای آنان را در می‌نوردد گام‌های پیروان همان ستمگری هستند که با تاراج معادن‌شان آنان را اجیر کرده است. اینها فرزندان و جگرگوشه‌های همین مردم هستند؛ آنان را به خدمت ستمگر گمارده‌اند تا بر پشت‌شان تازیانه زند و سوارشان شود. 
انسانی که با بردگی خو گرفته است به خاطر تنبلی و خواری و تن‌پروری حتی عزت نفسش را نیز از دست می‌دهد؛ او هیچ گاه طعم آزادی را نچشیده است حتی افسوس آن را نیز نمی‌خورد زیرا با استبداد خو گرفته است و فطرتی که خداوند برایش سرشته است تغییر کرده است. با این که انس و الفت با چیزی باطل بودنش را نفی نمی‌کند. بخش فاجعه‌بار این وضعیت فرسوده‌ی اجتماعی این است که تبانی پنهانی این مجموعه از ذوب شدگان در خدمت از دو جهت به سود ستمگران است؛ نخست برای عادت دادن مردم به کرنش و بردگی برای ستمکاران و دوم برای فروتنی مطلق برای ستمکاری است که آنان را ذلیل پرورده است و هویت‌شان را تا آنجا مسخ کرده است که بدون خدمت به ارباب خود توان زیستن ندارد. 
ملتی که با اختیار خود طوق بردگی بر گردن می‌نهد به دست خود گردنش را زده است؛ ملتی که با انتخاب بردگی آزادی را کنار می‌گذارد ذلت و خواری را آزادانه انتخاب کرده است؛ پس تعجب نخواهی کرد وقتی ملتی را می‌بینی که پس از رام شدن و خوار شدن، آزادی را کاملا از یاد برده است حتی محال است که بیدار شود و آن را جستجو کند. چه بسا تمایلی هم به آن ندارد و به خاطر آن که نیازی به آن ندارد یا خود را شایسته‌ی آن نمی‌داند تحقیرش می‌کند تا در همان حالت که نئشه‌ی بردگی است و به خوردن سم نوکری خو گرفته است زندگی کند بدون این که تلخی آن را احساس کند با این که عادت به چیر، بطلان را نفی نمی‌کند اگر چه زمان درازی هم بر آن گذشته باشد. این شیرینی زهرآگین است که شراب بردگی را برای ملت‌هایی که با سرکوب و بردگی خو گرفته‌اند گوارا ساخته است. 
ملتی که دایم طوق بردگی بر گردن دارد ذلت و خواری او را به جایی می‌رساند که برای ستمکار دروغ و خرافات و خزعبلات می‌بافد سپس از آن دفاع می‌کند و تمام مخالفان و کسانی را که در صدد کشف حقیقت و جدا کردن راست از دروغ هستند خائن می‌نامد. اینها هستند که برای ستمکاران تملق می‌کنند تا از راه بردگی کشیدن مردم سودی عایدشان شود؛ اینها به خاطر کودنی خود بیش از همه شایسته‌ی دلسوزی هستند. نزدیکی به ستمگران جز دور شدن از آزادی و التماس خشنودی آنان نیست در حالی که اگر بدانند زندگی بالاتر و بارزش‌تر از کف زدن برای ستمکاران و تأیید جنایات آنان است.


: برچسب ها



بعد
مفهوم حکم با "ما انزل الله"
قبلی
اتحادیه درگذشت شیخ فوزی سعید را تسلیت گفت

جستجو در وب سایت

آخرین توییت ها

آخرین پست ها

شعب اتحادیه