خاستگاه ایمانی
(در شرح مولود عیسی علیه السلام)
د.علی محمد محمد الصلابی
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان، شعبه ایران
خاستگاه ایمانی عیسی علیه السلام هنگامی بود که به بندگی و یکتایی پروردگار در گهواره گواهی داد؛ تکذیب زودهنگامی که پس از اعلام بندگی او در برابر بعضی از مردم بود که بعدها پسر خدا بودن را ادعا کردند و از آنچه خداوند در آینده به او واگذار می کند، چنین سخن می گوید: (آتاني الكتاب وجعلني نبياً) در فرموده خداوند متعال: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا * وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴾ «نوزاد [از میان گهواره] گفت: بیتردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرارداده استو هر جا که باشم بسیار بابرکت و سودمندم قرارداده و مرا تازندهام به نماز و زکات سفارش کرده استو مرا نسبت به مادرم نیکوکار [و خوشرفتار] گردانیده و گردنکش و تیرهبختم قرار نداده است*و سلام بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم»(مریم:30-33)
عیسی سخنش را به یکتایی پروردگار آغاز نمود که کسی شریک در الوهیت و ربوبیت او نیست و بنده خداست و آفریدهشده است، خداوند او را بهصورت ویژه و با معجزهای شگفت، آفرید و او بنده خداست، نه شریک و نه پسر او.
امام ابن کثیر گفت: «نخستین چیزی که به زبان گشود پاک و منزه داشتن پروردگار متعال و برائت از فرزندی او بود و ثابت کرد که بنده پروردگارش است».
پس الله تنها پروردگار و خداست و هر چیزی غیرازآن بنده اوست و هرگونه آمیختن بین خدا و بنده، کفر و شرک به او شمرده خواهد شد، چنانچه عدهای بندهای از بندگان خدا را یاور خدا قرار دهند، کافر شده و به خدا شرک ورزیدهاند.
عیسی در نوزادی این سخنان را از سرخود به زبان نیاورد؛ بلکه الهامی از جانب خدایش بود که چنین سخنانی را به زبان آورد و به او خبر داد که انجیل را بر او نازل خواهد کرد و او را پیامبر و فرستادهاش میگرداند.
اما گفته عیسی پس از ولادتش (إني عبد الله آتاني الكتاب وجعلني نبياً)، تایید عملی بر وعدهای است که جبرئیل علیه السلام به مریم قبل از دوره حاملگیاش و وضع حمل او داده بود که در فرموده خداوند متعال بیانشده است: ﴿ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ * وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴾«ای مریم! یقیناً خدا تو را به کلمهای از سوی خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است مژده میدهد که در دنیا و آخرت دارای مقبولیت و آبرومندی و از مقرّبان استو با مردم در گهواره [بهصورت کاری خارقالعاده] و در میانسالی [با زبان وحی] سخن میگوید و از شایستگان است.» (آلعمران: 45- 46)، همچنین فرموده خداوند متعال: ﴿ وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴾«و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزدو به رسالت و پیامبری بهسوی بنیاسرائیل میفرستد» (آلعمران: 48- 49)
• معنای مبارک بودن عیسی:
عیسی علیه السلام خودش را با سخنان آشکار و روشن مطرح نمود، (وجعلني مباركاً أين ما كنت)«و مرا هرکجا که باشم مایه برکت (و رحمت) گردانید»: خداوند او را مایه خیروبرکت قرارداد؛ پس هرکجا که باشم مایه خیروبرکت خواهم بود، (کنت) در اینجا ماضی تام و به معنای یافتم است و (التاء): ضمیر متصل در محل رفع فاعل است، (کنت) فعل شرط و جواب شرط محذوف که ماقبل آن دلالت بر آن دارد و تقدیر آن: أین ما کنت ووجدت فقد جعلنی الله مبارکا «هر جا خود را یافتم و باشم خداوند مرا مایه خیر و برکت قرارداد».
(مبارکاً) اسم مفعول است زیرا برکت را از خدا گرفته است. بااینکه در معنای آن عام است دربرگیرنده تمامی شکلهای برکت میشود جز اینکه بعضی از سلف به بیان برخی از این مظاهر برکت پرداختهاند. مجاهد گفت: (مبارکاً): مرا نافع و سودمند قرارداد، سفیان الثوری گفت: (جعلني مباركاً أين ما كنت): مرا معلم خیر در هر جا گردانید. (وجعلني مباركاً أين ما كنت: برکت آن در هر جا امربهمعروف و نهی از منکر است).
• (وأوصاني بالصلاة والزكاة ما دمت حياً):
برای آنچه در آینده رخ میدهد: یعنی مرا به نماز و زکات در طول زندگیام سفارش میکند، به این معنا: مرا به انجام حقوق و وظایفی سفارش نمود که مهمترین آنها نماز است و حقوق بندگانش که از بزرگترین آنها زکات است، در مدت زندگیام: به این معنا که من نماینده سفارش پروردگارم هستم و به آن عمل میکنم و آن را اجرا مینمایم که اشاره به ساقط نشدن تکلیف شرعی از بنده دارد که تا زمانی که عاقل است بر او واجب است.
• عیسی با مادرش نیکرفتار بود:
(وبرّاً بوالدتي): خداوند مرا در برابر مادرم مریم نیک رفتار قرارداد، واو در اینجا حرف عطف است (وبرّاً): معطوف بر (مبارکاً) است به این معنا: که خداوند مرا پیامبر قرارداد و مایه خیر و برکت و دربرابر مادرم نیک رفتار گرداند و معنای آن نیکوکاری گسترده در رفتار با مادر و ارتباط با آن یعنی: مرا در برابر آنچه خداوند امر و نهی میکند خودستا قرار نداد؛ بلکه مرا در برابر او فرمانبردار متواضع نمود.
این آیه به دو جنبه اشاره دارد: (وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا) (مريم: 32) جنبه مثبت در شخصیت متعادل عیسی علیه السلام، نیکرفتاری با مادرش است و خداوند شخصیت متعادل او را از جنبه منفی، ستمکاری وشقاوت منزه دانسته است.
کسی که با والدینش بد رفتار باشد ستمکار و شقی و گناهکار است؛ زیرا در صورت عدم نیکرفتاری با آنها چگونه میتواند برای دیگران مهربان باشد؟ و کسی که برای والدینش سودمند و مایه خیروبرکت نیست، چگونه میتواند برای دیگران سودمند واقع شود، برخی از اهل علم میگویند: هیچ بدرفتار با پدر و مادری نیست که ستمکار نباشد و به این آیه استدلال کرده اند: (وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا) (مريم: 32) وستمکاری وخودستایی از آن بدرفتاران و بدکرداران است با استدلال به: (إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا)«یقیناً خدا کسی را که متکبّر و خودستاست، دوست ندارد.» (النساء: 36).
چنانچه واژه (جباراً) در قرآن برای وصف انسان بیاید، برای ملامت و سرزنش است؛ زیرا هیچ ستمکاری نیست مگر اینکه خودستا و شقی و سرکش باشد، انسان صالح ستم نمیکند چون میداند که بزرگی و عظمت از آن خداست بنابراین در برابر خداوند سرخم کرده و با دیگر بندگان خدا مهربان و دلسوز است.
اما چون توصیف انسان به ستمکاری ملامتی برای اوست؛ خداوند پیامبرش عیسی علیه السلام را از آن منزه گرداند (ولم يجعلني جباراً شقياً) و همچنین یحیی علیه السلام را از آن مبرا نمود؛ آنچنانکه خبر داد: (وبرَّاً بوالديه ولم يكن جباراً عصياً) «و به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود.» و عیسی علیه السلام ستمکار و شقی نبود.
• درود بر عیسی، راهنمای بشریت:
خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴾ «و سلام بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم.»(مريم: 33). عیسی علیه السلام قوم مریم را خبر داد که: خداوند در سه موضع و جایگاه مهم و خطرناک در زندگیاش بر او امنیت و آرامش ارزانی داشت: روز ولادت و مرگ و زنده شدن او در روز قیامت.
معنای آیه: روزی که به دنیا آمدم آرامش از جانب خدا بر من ارزانی شد پس شیطان و سربازانش نمی توانند مانند دیگران در من نفوذ کنند. هنگام مرگم آرامش را بر من ارزانی داشت تا از ترس برانگیخته شدن در روز قیامت و هول و هراسی که مردم در هنگام دیدن صحنههای قیامت به آن دچار میشوند، دور باشم.
امام ابن کثیر میگوید: «این اثبات بندگی اوست که آفریدهای از آفریدههایش است، همانند دیگر خلایق زنده میشود و میمیرد و برانگیخته میشود؛ اما سربلندی و سلامت از این حالتهای سهگانه سختترین موضوع بر بندگان است».
حکمت تعریف "السلام" و تفکیک آن در فرموده (والسلام عليَّ) و تخصیص آن؛ به خاطر علم خداوند به تکذیب عیسی علیه السلام و کفر به او از جانب یهود است که حتی به آن اکتفا نکرده؛ بلکه در تلاش برای کشتن و به صلیب آویختن او بودند که بعدها اتفاق افتاد و خداوند او را از آنان حفاظت نمود و اجازه تسلط یافتن آن ها را بر او نداد؛ بنابراین بهسوی خودش بازگرداند و برای رخ دادن این حوادث خداوند درود و سلام ویژهای را به او اختصاص داد و از یهود و نیرنگها و دسیسههای آنان مصون داشت.
بدین ترتیب بود که عیسی علیه السلام به تبیین خود خاتمه داد و خودش را تسلیم قومش کرد و بندگیاش را برای خداوند یکتا متذکر شد که از جانب خدا کتاب و رسالت بر او نازل خواهد شد و از ویژگیها و جنبههای مثبتش، نیکرفتاری با مادرش و فروتنی و عدم خودستایی و تکبر بود؛ که سلامت و آرامش در زندگی همراه شد.
قرآن در ارائه داستان میلاد عیسی علیه السلام تا این حد بازمیایستد و درباره عکسالعمل قوم از شنیدن سخنان او و آنچه بر مریم رضی الله عنها پسازآن میگذرد، سخنی به میان نمیآورد.
منابع تحقیق:
1. د. علي محمّد محمّد الصّلابيّ، المسيح عيسى ابن مريم عليه السلام (الحقيقة الكاملة)، 2019 م، ص (143: 147).
2. صلاح الخالدي، القصص القرآني: عرض وقائع وتحليل أحداث، دار القلم، دمشق، ط 1، 1419 ه – 1998 م، 4/273: 279.
3. ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، القاهرة: دار الحديث، 1415 ه، 1994 م، 3/117.