دکتر علی قره داغی در تحلیل حکم امان و انواع معاهدات و افراد مشمول آن بر این باور است که اسلام دین امن و امان است و احکام اسلامی هر فرد امانجویی را که با اسلام سر جنگ نداشته است در بر میگیرد. او افزود: اهل علم اتفاق نظر دارند که احکام امان همهی افراد بیگناه و غیر محارب با اسلام و مسلمانان را شامل میشود و آیات و احادیث زیادی دال بر حرمت تعدی به هر صاحب روح حتی جمادات و محیط زیست است. پس واجب است که مسلمان صالح و مصلح و مفید باشد.
اسلام ترساندن و آزار رساندن به حیوانات را حرام کرده است و بخاری و مسلم با سند صحیح از ابن عمر روایت کردهاند که رسول خدا میفرماید: زنی گربهای را زندانی کرد و آن را از آب و غذا محروم ساخت و نگذاشت از گیاهان هم بخورد تا این که گربه تلف شد و به همین خاطر آن زن وارد آتش شد.
بخاری و مسلم همچنین از ابن عمر روایت کردهاند که دید چند تن از جوانان قریش به سمت گنجشکی تیر پرتاب میکردند و هر تیری را که به خطا میرفت به صاحب پرنده میدادند. وقتی ابن عمر را دیدند پراکنده شدند. خطاب به آنان گفت: چه کسی چنین کرده است؟ هر کس این کار را کرده است لعنت خدا بر او باد. زیرا رسول خدا لعن کرده است کسی را که جانداری را بیهوده با تیر هدف قرار دهد. از انس هم روایت کردهاند که فرمود: رسول خدا از این که حیوانات را بدون علوفه نگه دارند نهی کرده است.
مسلم باب ویژهای در نهی از زدن به صورت حیوان و داغ کردن آن دارد؛ ابن عباس روایت کرده است که پیامبر اسلام الاغی را دید که صورتش را داغ کرده بودند و فرمود: خدا لعنت کند کسی را که آن را داغ کرده است. به این ترتیب اسلام زیبایی حیوانات را پاس داشته است و در روایت مسلم آمده است که پیامبر اسلام از زدن بر صورت حیوان یا داغ کردن بر آن نهی کرده است. رسول خدا از آزار پرندگان نهی کرده است؛ ابو داود و حاکم از ابن مسعود روایت کردهاند که فرمود: باری همراه رسول خدا در سفری بودیم. او برای کاری رفت و ما لانهی گنجشکی را یافتیم که دو جوجه در آن بود. جوجهها را برداشتیم و پرنده به سوی ما آمد و بر بالای جوجههایش چرخ میزد. رسول خدا از راه رسید و این صحنه را دید پرسد: چه کسی با این گنجشک چنین کرده است؟ جوجههایش را به او باز گردانید.
اسلام از ترساندن و آزار رساندن به دیگران خواه به شوخی یا جدی به شدت نهی کرده است. اسلام در این مورد به تحریم و لعنت و عذاب فرد تجاوزگر و آزار دهنده و دوری او از رحمت خدا بسنده نکرده است؛ بلکه در این راستا مجازاتهایی مانند قصاص و حدود را نیز تشریع کرده است تا از دین و جان و عقل و آبرو و نسل و مال انسان و نیز از امنیت روانی و اجتماعی او حمایت کند. همچنین مجازاتهای تعزیری و تکمیلی را با توجه به اجتهاد قاضی وضع کرده است تا از این مقدسات حمایت کند و با تمام امکانات موجود امنیت و آسایش را برای همه حتی حیوانات تأمین کند.
از کودکی باید به افراد آموزش داده شود که ترساندن و آزردن جانداران از ویژگیهای سلف صالح نبوده است بلکه کار غالیان بوده است. وقتی تاریخ اسلام از خلافت راشده را مورد بررسی قرار دهیم آشکارا میبینیم که مؤمنان از ترساندن افراد بیگناه دوری میکردند و همواره اهل رحمت و مهربانی بودهاند و اگر کسی سزاوار مجازات بود با ساز و کارهای قضایی و با ضوابط مشخص او را مجازات میکردند.
جنگ نیز ویژگی خود را داشت و مسلمانان به مجموعهای از ضوابط اخلاقی و انسانی در زمان جنگ پایبند بودند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
اگر گاهی نوعی ارعاب در تاریخ اسلام دیده میشود مربوط به گروههای منحرف و گمراه یا افراطی است که یکی از علمای بزرگ در قرن سوم هجری در بیزاری از بسیاری از سخنان بشار بن برد و اشعار الحادی او میگوید: به خدا سوگند اگر نه چنین بود که غلو یکی از ویژگیهای غالیان است دستور میدادم تا شکمش را بدرند.
یکی از صفات غالیان آن بود که مخالفان خود را ترور میکردند؛ گروههایی مشهور به خناقون [خفه کنندگان] به وجود آمدند؛ همانند مغیریه و منصوریه در کوفه در اواخر عمر خلافت اموی. نوبختی دربارهی منصور بن عجلی رئیس گروه منصوریه مینویسد: به یارانش دستور میداد مخالفان را خفه و ترور کنند. او میگفت: هر کس با شما مخالفت کند کافر و مشرک است پس او را بکشید و این یک جهاد پنهانی است. جاحظ وسایل خناقون و شیوههای آدمکشی آنان را به وسیلهی شکنجه و خوراندن سم یا خفه کردن با طناب یا قرار دادن در معرض سگان ذکر کرده است. گروههای غالی و باطنیه در قرنهای پنجم و ششم هجری به طور بیسابقهای زمین را به فساد کشیدند و بهترین حاکمان و داعیان و علما را ترور کردند و کار را به جایی رساندند که وارد مسجد الحرام شدند و خون حجاج را در وسط مسجد و پیرامون کعبهی مشرفه بر زمین ریختند.
سرکردهی باطنیه در قرن ششم حسن صباح بود که جهان اسلام را دچار رعب و وحشت فراوانی کرده بود. او قلعهی موسم به "قلعهی مرگ" را ساخته بود که بسیاری از علمای بزرگ و وزرا مانند نظام الملک و غیره را در آنجا ترور کرد.