آزادی عبادت و انواع آن اساس توحید و تعظیم خداست
شیخ علی محمد صلابی (عضو دبیرخانهی اتحادیه)
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان – شعبهی ایران
تعظیم و توحید خدا مفهوم "لا إله إلا الله" است یعنی هیچ معبود به حقی جز خدا نیست؛ این کلمه بر توحید و یکتاپرستی دلالت میکند همان چیزی که خدای متعال پیامبرانش را از اولین تا واپسین به خاطر آن فرستاده است. دعوت پیامبران از نخستین رسول تا آخرین آنها که محمد مصطفی است از دعوت اقوام به بندگی خدا و دوری از شرک با انواع و اقسام و اشکال و وسایل مختلف آن آغاز شد. عبادت خدا انواع و اقسامی دارد که در شریعت وارد شده است و انسان مؤمن با گردش ایمانی در بوستان عبادت بیشتر با عظمت کردگار و زیبایی و شگفتی این دین بزرگ آشنا میشود.
نوع نخست: دعا
دعا در لغت به معنی شوق و اشتیاق نسبت به پروردگار است. در متون قرآن و سنت به معنی عبادت آمده است:
{وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ} [غافر :60]
و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآيند.
{فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ} [غافر :14]
پس خدا را پاكدلانه فرا خوانيد، هر چند ناباوران را ناخوش افتد!
{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ} [بقره: 186].
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
از جمله اسباب پذیرش دعا: غذای حلال؛ شتاب نکردن در اجابت، پرهیز از دعایی که به گناه و قطع روابط میانجامد، امر به معروف، نهی از منکر، پافشاری در دعا، حضور قلب و دوری از غفلت، خشوع، پرهیز از گناه، اخلاص در دعا. دعا میتواند با توسل شرعی انجام گیرد مانند توسل به اسمای زیبای خداوند یا به صفتی از صفات او یا به اعمال صالحی که امید قبولش میرود یا از فردی که به نظرش صالح است دعا بخواهد یا او را وسیله قرار دهد به شرطی که زنده باشد یا به دعای او متوسل شود. علما دربارهی انواع توسل مشروع سخن گفتهاند از جملهی آنها:
الف: توسل به اسمای حسنی یا صفات الهی: دلیل این نوع توسل آیهی زیر است:
{وَلِلَّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ } [الاعراف :180]
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد، و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند رها كنيد. زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
مانند این که مسلمان بگوید: خدایا من از تو که رحمان و رحیم و لطیف و خبیر هستی میخواهم مرا سلامتی ببخشی. یا بگوید: خدایا به واسطهی رحمت فراخت که همه چیز را پوشانده است میخواهم مرا رحم کنی و ببخشایی.
ب: توسل به خدا با اعمال صالحی که بنده انجام میدهد:
مانند این که به ایمان و طاعت و پیروی از رسول خدا و محبت او توسل کند؛ خدای متعال دربارهی این نوع توسل میفرماید:
{الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ *} [آل عمران: 16]
همان كسانى كه مىگويند: پروردگارا، ما ايمان آورديم؛ پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.
بندهی مؤمن میتواند بگوید: خدایا با ایمانی که به تو دارم و با محبتی که به پیامبرت دارم و ایمانم به این که تو کارم را میگشایی...
مورد دیگر این که دعا کننده عمل صالح با اهمیتی را یادآوری کند که آن را تنها به خاطر خدا انجام داده باشد و رضای خدا را بر همه چیز برتری داده باشد. سپس آن عمل را وسیلهی دعای خود قرار میدهد تا به قبولی و اجابت آن امیدوار باشد.
ج: توسل به خدا با دعای صالحانی که زندهاند:
به این ترتیب که انسان مسلمان از برادر زنده و حاضر خود بخواهد تا برایش دعا کند؛ این نوع توسل شرعی است چون از برخی از صحابه با پیامبر اسلام روایت شده است. برخی از آنان نزد رسول خدا میآمدند و از او یا از عموم مسلمانان دعا میخواستند. از جمله در صحیحین از انس بن مالک آمده است که یک نفر اعرابی در روز جمعه در حالی که رسول خدا خطبه میخواند وارد شد و گفت: ای رسول خدا داراییام از بین رفت و خانوادهام گرسنه هستند برایم دعا کن.
مورد دیگر توسل صحابه به دعای ابن عباس است که در صحیح بخاری به روایت از انس آمده است: عمر بن خطاب در خشکسالی از عباس بن عبد المطلب دعای باران خواست و گفت: خدایا ما به پیامبرت توسل میجستیم و به باران میدادی و اکنون با عموی پیامبرت به تو توسل میجوییم. آنگاه باران بر آنان میبارید. مراد از توسل به عموی پیامبر توسل به دعای اوست.
نوع دوم: نذر
تعریف: متهعد شدن به انجام کاری که در اصل شرع واجب نیست آن هم با لفظی که انجام آن را برساند مانند این که بگوید: بر من واجب باشد سه روز روزه بگیرم.
حکم نذر: نذر مکروه است حتی بری از علماء آن را حرام میدانند به خاطر این که گاه کاری را بر مسلمان تحمیل میکند که از انجام آن عاجز است. اما اگر نذر کند وفا به آن واجب است در صورتی که معصیت نباشد. این نذر بر گردن او به صورت دَین و قرض باقی است تا آن را انجام دهد. خدای متعال میفرماید:
{يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا} [الإنسان :7]
[همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مىكردند، و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مىترسيدند.
{وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ} [البقرة :270]
و هر نفقهاى را كه انفاق، يا هر نذرى را كه عهد كردهايد، قطعاً خداوند آن را مىداند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست.
{ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ} [الحج :29]
سپس بايد آلودگى خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گِرد آن خانه كهن [=كعبه] طواف به جاى آورند.
رسول خدا میفرماید: «مَنْ نذَرَ أَنْ يطيعَ اللهَ فَلْيُطِعْهُ، ومَنْ نَذَرَ أَنْ يعصيَ اللهَ فلا يَعْصِه».هر کس نذر کند که خدا را فرمان بَرد پس او را فرمان بَرد و هر کس نذر کند که معصیت کند نباید معصیت کند.
شروط نذر:
الف: نذر باید عبادت خدا باشد چون رسول خدا فرموده است: «لا نذرَ في معصيةِ الربِّ، أو في قطيعةِ رَحِمٍ، وفيما لا يملك».نذر در معصیت خدا و قطع رحم (پیوند خویشاوند) و در چیزی که مالک آن نیست نذر روا نیست.
ب: باید در حد توان شخص باشد: از این عباس روایت است: باری رسول خدا خطبه میخواند دید مردی ایستاده است. پرسید این مرد کیست؟ گفتند: ابو اسرائیل است که نذر کرده است که بایستند و ننشیند و در سایه قرار نگیرد و با مردم حرف نزند و روزه بدارد. پیامبر فرمود:
«مره فليتكلّمْ، وليستظلَّ، وليقعدْ، وليتمَّ صومَه».
به او بگویید سخن بگوید و در سایه قرار گیرد و بنشیند و روزهاش را بشکند.
ج: در چیزی که مالک آن است باشد: رسول خدا فرمود: «لا وفاءَ لنذرٍ في معصية اللهِ، ولا فيما لا يَمْلِكُ ابنُ آدم». نذری که در معصیت خدا باشد و نیز در چیزی که مالک آن نیست نباید به آن وفا شود.
د: نذر کننده نباید معتقد باشد که نذر در فراهم شدن یا نشدن یک چیزی تأثیر دارد: رسول خدا فرمود:
«إنَّ النذرَ لا يقدِّمُ شيئاً، ولا يؤخِّرُهُ، وإنَّما يُسْتَخْرَجُ بالنذرِ مِنَ البخيلِ».
نذر هیچ چیزی را جلو یا عقب نمیاندازد بلکه باعث خارج شدن مال از دست بخیل میشود.
اگر نذر برای خدا عبادت و برای جلب رضای او اشد اختصاص آن برای غیر خدا شرک اکبر است و انسان را از اسلام خارج میکند و باعث گرفتار شدن در آتش میشود. زیرا هر چیزی که عبادت باشد به هیچ وجه جایز نیست به غیر خدا اختصاص یابد. متأسفانه میبینیم این گونه عبادات برای غیر خدا انجام میگیرد و این ناآگاهی کامل نسبت به اسلام را نشان میدهد و برای اصلاح آن راهی جز گسترش علم و آگاهی و تقویت ایمان به خدا در دلهای مردم وجود ندارد.
نوع سوم: ذبح
معنای ذبح: حیوانی که به عنوان قربانی و عقیقه و غیره برای خدا سر بریده شود و هدف از آن جلب رضای خدا باشد. خدای متعال میفرماید: {إِنَّا
أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ *فَصَلِّ لِرَّبِكَ وَانْحَرْ} [الكوثر :1 ـ 2]، ما تو را [چشمه] كوثر داديم،
یعنی نماز و قربانیات را برای خدا خالص گردان. همچنین میفرماید:
{قل إن صلاتي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لاَ شَرِيكَ لَهُ} [الانعام :162 ـ 163]
بگو: در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
نسک: ذبح. از علی بن ابی طالب روایت است که فرمود: رسول خدا چهار کلمه را به من آموخت:
«لعنَ اللهُ مَنْ ذبحَ لغيرِ اللهِ، ولعنَ اللهُ مَنْ لعنَ والديه، ولَعَنَ اللهُ مَنْ اوى مُحْدِثاً، ولعنَ اللهُ مَنْ غيَّر منارَ الأرضِ».
خداوند لعنت کند کسی را که برای غیر خدا ذبح کند؛ خدا لعنت کند کسی را که پدر و مادرش را لعن کند. خدا لعنت کند کسی را که خطاکار مستحق مجازات را پناه دهد و خدا لعنت کند کسیر را که نشانههای روی زمین (برای تعیین مرزها و قلمروها) را تغییر دهد.
لعن پدر و مادر از گناهان کبیره است؛ مراد از ذبح برای غیر خدا آن است که به نام غیر خدا ذبح شود مانند کسی که برای بت یا صلیب یا موسی یا عیسی یا کعبه و امثال آن ذبح میکند. همهی این کارها حرام است و این ذبیحه حلال نیست خواه ذبح کننده مسلمان باشد یا نصرانی یا یهودی. ذبح برای رضای خدا و عبادت او انجام میگیرد و به همین خاطر واجب است فقط برای خدا انجام شود.
نوع چهارم: توکل
توکل یعنی اعتماد به خدا و قطع امید از مردم؛ همچنین گفتهاند: اعتماد قلبی به خدا و اطمینان از این که او فرد را کفایت میکند. توکل عبادت است و باید مخصوص خدا باشد تا توحید و یکتاپرستی انسان کامل شود و از شبههی شرک و پلیدی جاهلیت پاک شود. خدای متعال به ما دستور داده است تنها بر او توکل کنیم:
{وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لاَ يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا*} [الفرقان :58]. و بر آن زنده كه نمىميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى؛ و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.
رسول خدا میفرماید:
«لو أنَّكُم تتوكّلونَ على اللهِ حَقَّ توكُّلِهِ لرزقَكُم كَما يَرْزُقُ الطيرَ، تغدو خِمَاصاً، وتروحُ بِطاناً».
اگر به حق بر خدا توکل کنید به شما روزی میدهد همان گونه که به پرنده روزی میدهد بامدادان با چینهدان خالی میرود و شامگاهان سیر باز میگردد.
نوع پنجم: کمک خواستن
کمک خواستن از خدا به قصد عبادت که یکی از انواع عبادت است به همین خاطر باید تنها از خدا کمک بخواهیم. در قرآن میخوانیم:
{إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ} [الفاتحة :5] [بار الها] تنها تو را مىپرستيم، و تنها از تو يارى مىجوييم.
یعنی جز تو را نمیپرستیم و جز از تو یاری نمیجوییم و از هر معبودی جز تو و از عبادت کنندگانش و از هر نیرو و قدرتی جز تو دوری میکنیم. هیچ کس توان سرپیچی از تو و توان اطاعتت را ندارد جز با توفیق و با یاری تو.
خدای متعال میفرماید:
{قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَانُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ} [الانبياء :112].
گفت: پروردگارا، [خودت] به حق داورى كن، و به رغم آنچه وصف مىكنيد، پروردگار ما همان بخشايشگر دستگير است.
نوع ششم: استغاثه (پناه بردن و دست به دامان شدن)
استغاثه یعنی پناه بردن برای گشایش و رفع سختی و تفاوت آن با دعا این است که پناه جستن تنها در حالت پریشانی و رویارویی با حوادث معنا دارد اما دعا عام است. استغاثه نوعی عبادت است که باید مخصوص خدا باشد و تنها خداست که پناهگاه انسانهاست. خدای متعال استغاثه را در کتاب گرانقدرش ذکر کرده است و آن را تنها مخصوص خود میداند:
{إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ مُرْدِفِينَ*} [الانفال :9].
[به ياد آوريد] زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مىطلبيديد، پس دعاى شما را اجابت كرد كه: من شما را با هزار فرشته پياپى، يارى خواهم كرد. رسول خدا در دعایش میفرمود:
«يا حيُّ يا قيومُ برحمتِكَ أستغيثُ» ای خدای زنده و پایدار به رحمت تو پناه میبرم.
از ثابت بن ضحاک روایت است: در زمان پیامبر اسلام یکی از منافقان، مؤمنان را آزار میداد. برخی گفتند: بیایید از دست این منافق به رسول خدا پناه بریم. رسول خدا فرمود: «إنّه لا يستغاثُ بي، وإنّما يستغاثُ بالله». به من پناه نمیبرند؛ تنها به خدا پناه میبرند.
نوع هفتم: خشیت
خشیت نوعی عبادت است و عبارت است از خشوع قلب و جوارح برای خدا به قصد عبادت و ترس از مقام و جایگاه الهی؛ خدای متعال میفرماید: {الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ*} [آل عمران: 173].
همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آن بترسيد. و[لى اين سخن] بر ايمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.
رسول خدا فرموده است:
«...أَمَا واللهِ، إنِّي لأخشاكم لله، وأتقاكُم له، لكنِّي أصومُ وأفطِرُ، وأصلِّي وأرقدُ، وأتزوُّج النساءَ، فَمَنْ رغَب عَنْ سُنَّتي فليسَ مِنِّي».
... اما به خدا سوگند من بیش از شما از خدا میترسم و از او پروا دارم؛ اما هم روزه میگیرم و هم میخورم؛ هم نماز میخوانم و هم میخوابم. ازدواج هم میکنم پس هر کس از سنت من روی بگرداند از من نیست.
ترس و خشیت نوعی عبادت است که باید مخصوص خدا باشد و اختصاص آن برای غیر خدا شرک بوده و با ایمان در تضاد است. هر چند ایمان بنده زیاد شود و اخلاص بیشتری داشته باشد ترس از خدا در او بیشتر میشود.
نوع هشتم: ترس
ترس عبارت است از ناآرامی قلب و بیقراری آن در حین یادآوری کسی یا چیزی که از آن بیم دارد. ترس یکی از بالاترین مقامات دین و جامعترین عبادات است. خدای متعال میفرماید:
{إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ*} [آل عمران: 175].
در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مىترساند؛ پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد
.از عدی بن حاتم روایت است که پیامبر اسلام فرمود: «اتقّوا النارَ ولو بشِقِّ تمرةٍ». از آتش بپرهیزید اگر چه با نیمهی خرمایی باشد.
مالک سود و زیان خداوند است پس ترس باید تنها از او باشد.
نوع نهم: محبت
محبت بالاترین بخش اخلاق ایمانی است زیرا اصل و ریشهی هر کار است؛ انجام یا ترک کارها تنها با وجود محبت و اراده است؛ به همین خاطر اصل ایمان محبت خدا و دوستی و دشمنی به خاطر اوست. هر کس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر او با کسی دشمنی کند، به خاطر خدا بدهد و بستاند ایمانش کامل است. خدای متعال میفرماید:
{قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ*} [التوبة :24]
بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مىداريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمىكند.
این آیه به کسانی که محبت چیزهای دیگر را بر محبت خدا و رسول ترجیح میدهند به شدت هشدار میدهد. خدا و رسول باید بر همه چیز برتری داشته باشند. این محبت مستلزم آن است که اطاعت خدا و رسول و اجرای اوامر آنها بر هر چیزی که خداوند دراین آیه آورده است اعم از نزدیکان و اموال و غیره مقدم باشد. قرآن کریم علامات محبت را بیان کرده است و از جملهی آنها را پیروی از پیامبر خدا، فروتنی برای مؤمنان، سرفرازی در برابر کافران، جهاد در راه او، بیم نداشتن از سرزنش دیگران و دشمنی با دشمنان خدا میداند. پیروی از پیامبر در این آیه آمده است:
{قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ} [آل عمران: 31]
بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.
این آیه، آیهی محبت نام دارد و راه را بر کسانی که ادعای محبت خدا دارند اما به راه محمد نمیروند میبندد و آشکار میسازد که در ادعای خود صادق نیستند. ادعایشان زمانی درست است که در تمام گفتار و کردارش از شریعت محمدی پیروی کنند. همچنان که در حدیث صحیح از رسول خدا آمده است: «مَنْ عَمِلَ عملاً ليسَ عليه أمرُنا فهو رَدٌّ».
هر کس کاری انجام دهد که دستور ما بر آن نباشد عملش به او بازگردانده میشود.
منابع:
1. أحمد بن العزيز الحداد، أخلاق النبي صلى الله عليه وسلم في القران والسنة، دار الغرب الإسلامي، بيروت،1999، 1 / 204.
2. سيد سعيد السيد عبد الغنى، العقيدة الصافية للفرقة الناجية، دار ابن تيمية، الرياض، 1996، 274.