معجزات حسی هجرت نبوی
دکتر یوسف قرضاوی
مردم در خصوص معجزات حسی و مادی پیامبر اسلام به سه دسته تقسیم میشوند:
دستهی نخست: در اثبات آن مبالغه میکنند و سندشان مطالبی است که در کتابها آمده است خواه کتابهای گذشتگان یا متأخرین؛ تفاوتی نمیکند در این کتابها روایات غربال شده باشد یا خیر یا این که با اصول موافق است یا نیست؛ علمای محقق آن را رده کردهاند یا قبول. مهم آن است که این مطلب را در یک کتاب روایت میکنند اگر چه صاحب کتاب را هم نشناسند. یا این که در یکی از قصائد نبوی آمده باشد یا در داستان ولادتی که همه ساله در ماه ربیع الاول خوانده میشود ذکر شده باشد. این ذهنیت عموم مردم است که ارزش بحث و مناظره ندارد. در کتابها مطالب مهم و بیمایه، مقبول و مردود و صحیح و جعلی فراوان آمده است. فرهنگ دینی ما به مؤلفینی مبتلا است که از عجایبی که در لابلای کتابها انباشته است پیروی میکنند اگر چه با نقل صحیح و معقول مخالف باشد.
برخی از مؤلفان توجهی به صحت این مطالب ندارند بر این اساس که میگویند اینها حکم شرعی خاصی ندارد و در چارچوب حلال و حرام و... جای نمیگیرد. به همین خاطر اگر مسألهی حلال و حرام مطرح باشد در سند سخت میگیرند، راویات را نقد میکنند و مورد بررسی قرار میدهند. اما اگر در باب فضایل و تشویق و ترغیب باشد آسان میگیرند و مدارا میکنند.
مؤلفان دیگر روایات را با سند ذکر میکنند؛ فلانی از فلانی از.... اما جایگاه این سندها را نمیدانند آیا صحیح است یا خیر؟ راویان آن در چه درجهای هستند ثقه و مورد قبولند یا ضعیف و قابل جرح یا دروغگو و مردود؟ عموما بر این باورند که اگر سند را ذکر کنند دیگر مبرا هستند و مسؤولیتی ندارند. این مسأله برای علمای قرنهای نخستین مناسب بود اما در قرون متأخر به ویژه در زمان ما دیگر ذکر سند معنایی ندارد و مردم به نقل از کتابها بدون نگاه به سند عادت کردهاند. این موضع جمهور نویسندگان و مؤلفین زمان ماست و به همین شیوه از تاریخ طبری یا طبقات این سعد یا دیگر کتابها نقل میکنند.
دستهی دوم: در نفی و انکار معجزات و نشانههای حسی مبالغه میکنند و میگویند معجزهی محمد صلی الله علیه وسلم قرآن است و این معجزه است که محل چالش قرار گرفته است تا همانند آن یا ده سوره یا یک سوره مثل آن بیاورند.
وقتی مشرکان از رسول خدا خواستند در تصدیق رسالت خود برخی از نشانههای حسی و مادی را به آنان نشان دهد قرآن به شدت با این درخواست آنان مخالفت کرد:
"وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرُؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً * وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللهُ بَشَرًا رَّسُولاً * قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّسُولاً" [الإسراء: 90 – 95].
و گفتند: تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى، يا چنانكه ادعا مىكنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، يا براى تو خانهاى از طلا[كارى] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم. بگو: پاك است پروردگار من، آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم؟ و [چيزى] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت، آنگاه كه هدايت برايشان آمد، جز اينكه گفتند: آيا خدا بشرى را به سِمَت رسول مبعوث كرده است؟ بگو: اگر در روى زمين فرشتگانى بودند كه با اطمينان راه مىرفتند، البته بر آنان [نيز] فرشتهاى را بعنوان پيامبر از آسمان نازل مىكرديم.
در جای دیگر موانع نشانههای مادی مورد پیشنهاد آنان را ذکر میکند:
"وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآَيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآَيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا" [الإسراء: 59] ، در سورهی دیگر درخواست نشانه را رد میکند و قرآن را برای تأیید رسالت محمد کاملا کافی میداند:
"أَوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ" [العنكبوت: 51].
و [چيزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند، و به ثمود مادهشتر داديم كه [پديدهاى] روشنگر بود، و[لى] به آن ستم كردند، و ما معجزهها را جز براى بيمدادن [مردم] نمىفرستيم.
آيا براى ايشان بس نيست كه اين كتاب را كه بر آنان خوانده مىشود بر تو فرو فرستاديم؟ در حقيقت، در اين [كار] براى مردمى كه ايمان دارند، رحمت و يادآورى است.
حکمت الهی مقتضی آن است که معجزهی رسول خدا عقلی و ادبی باشد نه حسی و مادی؛ تا برای بشریتی که مراحل کودکی خود را گذرانده است کافی باشد و با طبیعت واپسین رسالت جاویدان همخوانی داشته باشد. معجزات حسی پس از وقوع از بین میروند اما معجزهی عقلی باقی میماند.
در صحیح بخاری در تأیید این مطلب آمده است:
"ما من الأنبياء من نبي إلا وقد أعطي من الآيات ما مثله آمن عليه البشر، وإنما كان الذي أوتيته وحيًا أوحاه الله إليّ، فأرجو أن أكون أكثرهم تابعًا يوم القيامة".
هر پیامبری که آمده است نشانههایی به همراه داشته است که بشر به او ایمان آوردهاند اما چیزی که به من داده شده است وحیی است که خدا به من الهام کرده است و امیدوارم در قیامت پیروانم بیش از همهی آنان باشند.
به نظر میرسد چیزی که این گروه را به چنین موضعگیری کشانده است دو مسأله باشد:
1- غوطهور شدن مردم این دوران در علوم مادی که بر ثبوت اسباب و لزوم تأثیر آن در مسببات استوار است تا جایی که برخی از مردم تصور کردهاند که این یک ضرورت عقلی است و همیشه ثابت است؛ مثلا آتش باید بسوزاند و کارد باید ببرد؛ جماد نمیتواند به حیوان تبدیل شود و مرده نمیتواند به زندگی باز گردد.
2- زیادهروی دستهی اول در اثبات کارهای خارق العاده با حق یا باطل تا حدی که نزدیک است قانون اسباب و مسببات و سنتهای خداوند در جهان هستی را ملغی کنند؛ غالبا غلو با غلو پاسخ داده میشود.
دستهی سوم: یک نظر وسط هم در میان غلو در اثبات خوارق و انکار آن وجود دارد و این همان نظری است که ما آن را ترجیح دادهایم.
چکیدهی این نظریه
1- قرآن کریم نشانهی بزرگ و معجزهی نخستین رسول خداست که خدای متعال تمام مردم را به طور عام و عرب را به طور خاص با آن به چالش کشید. با قرآن است که ماهیت رسالت پیامبر اکرم از دیگر پیامبران جدا میشود. دلیل راستی نبوت او همین موضوع رسالت است یعنی کتابی که با هدایت و علوم و قدرت بالای لفظی و معنوی خود معجزهآسا است و از امور غیبی مربوط به گذشته و حال و آینده خبر داده است.
2- خدای متعال واپسین پیامبرش را با نشانههای دنیایی و امور خارق العادهی حسی و مادی گرامی داشته است اما منظورش از این امور چالش نیست؛ یعنی در این مسائل حجتی برای اثبات پیامبری وجود ندارد. بلکه این یک نوع تکریم از سوی خدا و نشانهی رحمت و تأیید او است و در راستای عنایت به رسول خدا و مؤمنانی بود که در سختیها به او ایمان آورده بودند. این کارهای خارق العاده در برابر درخواست کافران رخ نداد بلکه رحمت و کرامت خداوند به رسول و مؤمنان بود. از نمونههای آن اسراء است که در قرآن به صراحت آمده است و معراج که قرآن به آن اشاره کرده است و در احادیث صحیح آمده است. نزول فرشتگان برای تقویت و تأیید مؤمنان در جنگ بدر، بارش باران برای سیراب کردن و پاکیزه ساختن و تقویت گامهای آنان در حالی که مشرکان که در همان نزدیکی بودند چنین نصیبی نداشتند. حمایت خدا از رسولش در غار ثور در زمان هجرت با این که مشرکان به آنجا رسیدند و اگر زیر پای خود را نگاه میکردند آن دو را میدیدند و دیگر امور خارق العادهای که در قرآن کریم ثابت است.
همچنین سیر شدن شمار زیادی از صحابه با غذای اندک در غزوهی احزاب و تبوک.
3- ما این نوع از خوارق را در صورتی میپذیریم که در قرآن یا سنت صحیح و ثابت آمده باشد و غیر از آن را که در لابلای کتابها فراوان آمده است نه میپذیریم و نه به آن توجه میکنیم.
از احادیث صحیح:
الف: جماعتی از صحابه روایت کردهاند که وقتی برای رسول خدا منبر ساختند و برای خطبه روی آن نشست، صدای نالهی ستون مسجد به گوش رسید؛ صدایی همانند صدای شتری برای بچهاش. پیامبر اسلام نزدیک شد و دستش را بر آن نهاد آنگاه ساکت شد. علامه تاج الدین سبکی میگوید: نالهی ستون مسجد به صورت متواتر نقل شده است زیرا جماعتی از صحابه که به بیست نفر میرسند با شیوههای صحیح آن را نقل کردهاند و صحت آن قطعی است. قاضی عیاض هم در شفا آن را متواتر میداند.
ب: بخاری و مسلم و دیگر صاحبان سنن و مسند از جماعتی از صحابه نقل کردهاند که یک بار آب به صورت غیر عادی از میان انگشتان رسول خدا جوشید و در غزوهی حدیبیه و تبوک شاهد این ماجرا بودهاند.
بخاری و مسلم از انس روایت کردهاند یک روز که رسول خدا و با اصحابش در زورا بود، یک ظرف آب خواست. دستش را در آن گذاشت و آب از میان و اطراف انگشتان او جوشیدن گرفت. اصحاب همگی وضو گرفتند. بخاری از براء بن عازب روایت کرده است که در روز حدیبیه هزار و چهارصد نفر با رسول خدا بودند وقتی به چاه حدیبیه رسیدند آن را خشک یافتند به طوری که یک قطره آب هم نداشت. رسول خدا آمد و بر لبهی چاه نشست و یک ظرف آب خواست. آنگاه وضو گرفت و مضمضه کرد و آب را در چاه ریخت و دعا کرد. کمی منتظر ماندیم آب در چاه بالا آمد و همه از آن خوردیم و چهارپایان خود را نیز سیراب کردیم. احادیث جوشش آب از لابلای انگشتان رسول خدا فراوان است و با صحیحترین شیوهها نقل شده است.
ج: کتابهای سنت روایات فراوانی آوردهاند که در آن دعای رسول خدا در مواقع دشوار مستجاب شده است مانند دعای باران، دعای پیروزی در جنگ بدر، دعا برای فهم و دانش ابن عباس در دین، دعا کثرت اولاد و طول عمر برای انس و نفرین به برخی از کسانی که آزارش داده بودند.
د: خبرهایی که از غیب حکایت دارد و رسول خدا از برخی از امور زمان حیاتش و نیز پس از وفاتش خبر داده است؛ مانند فتح یمن و بصری و ایران. همچنین به عمار خبر داد که گروه تجاوزگری او را خواند کشت. به حسن فرمود: این فرزند سید و بزرگوار است و خداوند به وسیلهی او میان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار میکند. همچنین فتح قسطنطنیه و دیگر مسائل.
در اینجا به حکایتی که در حین پناه گرفتن رسول خدا و صاحبش در غار مشهور است میپردازیم:
در کتابها آمده است که وقتی رسول خدا در غار مخفی بود دو کبوتر بر دهانهی غار تخم گذاشتند و درختچهای سرش را به سمت داخل غار برد و دهانهی آن را پوشاند. در این خصوص هیچ حدیث صحیح و حسن و حتی ضعیفی نیامده است. اما دام تنیدن عنکبوت بر دهانهی غار در روایتی آمده است که برخی از علماء آن را حسن و برخی ضعیف میدانند. ظاهر قرآن نشان میدهد که خدای متعال در روز هجرت پیامبرش را با سرزبان مخفی یاری داده است: فأنزل الله سكينته عليه وأيده بجنود لم تروها پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهيانى كه آنها را نمىديديد تأييد كرد،
بدون شک عنکبوت و کبوتر سربازان نامرئی هستند و یاری خداوند با سربازان نامرئی و نامحسوس بیش از همه بر قدرت الهی و ناتوانی بشر دلالت میکند. این خوارق بیشتر به خاطر مدائح نبوی متأخرین به ویژه بردهی بوصیری شهرت یافته است که در آن میگوید:
کافران گمان نکردند که به خاطر حمایت از رسول خدا کبوتر در آنجا تخم گذاشته است و عنکبوت دام تنیده است.
خداوند با عنایت خود او را حفظ کرد و از سپرهای محکم و برج و باروی بلند بینیاز کرد.
این موضع ما نسبت به امور خارق العاده و معجزات منسوب به پیامبر اسلام است.