آزادسازی زنان مُدگرا از محاصرهی راهزنان
برگردان: دفتر نمایندگی اتحادیه جهانی علمای مسلمان، شعبه ایران
چندین معلم و مربی تربیتی در حوزهی آموزش تأیید کردند که من به تشخیص درد شهرتطلبی و آلودن پاکی کودکی با تبلیغات ناپسند و اهانت به زن در فروش و نمایش بدن خود ادامه دهم. من همچنان از جزئی بودن جنایت مدگرایان بر خودشان میگویم و این عنوان مقالهی پیشین است؛ به دنبال آن تحلیل اصطلاح اعتراف خارجی و سپس اصطلاح شمارهی اجتماعی و امروز اصطلاح راهزنی را آوردهام.
به یاد دارم دکتر و شاعر منتقد عبده بدوی درس ادبیات جاهلی – فصل شعرای صعالیک – را در دانشکدهی ادبیات برای ما تدریس میکرد. او از مدرسهی شاکریه بود؛ مدرسهای منسوب به محمود شاکر دانشمند آشنا به زبان عربی و مدافع آن و صاحب کتاب "اباطیل و اسمار". در این کتاب چندین بار از رفیق خود و استاد ما عبده بدوی یاد کرده است و کتاب درسی ما در زمینهی ادبیات جاهلی از تألیفات شوقی ضیف رئیس مجمع زبان عربی بود.
اصطلاحات ممکن است از یک حوزهی شناختی به حوزهی دیگر منتقل شود و مفاهیم کاربردی آن توسعه یابد. اگر راهزنان (صعالیک) جاهلی جوامع خاص و ارزش ممتاز خود را داشتند جمعی از افراد مشهور امروز هم ویژگیهای خود را دارند.
افراد مشهور معمولا دوست دارند جامعهی خاصی برای خود تشکیل دهند و جوامع آنان بیشتر به جزیرههای دور افتاده شباهت دارد که تنها دوستدارانش به آنجا میروند. فرد مشهور از محیط طبیعی که در آن نشأت گرفته است جدا میشود تا در جامعهای که برای او ساختهاند یا خود ساخته است زندگی کند و انسان مشهور تلقی شود. در نتیجه او جامعهی نوبنیاد را بسیار دوست دارد؛ زیرا در نبود چنین جامعهای همهی جامعه را با هم از دست خواهد داد قدیم ساده و جدید پرطمطراق. بنابراین میخواهد پیرامون خود را راضی نگه دارد تا به وسیلهی آنها خود را جمع و جور کند. این چیزی است که استاد یاسر حزیمی نویسندهی کتاب "شخصیت قوی" از آن به عنوان صعلوک (راهزن) یاد میکند. زیرا راهزن جاهلی تنها در حاشیهی جامعه زندگی میکرد و دیگر همقطاران او هم پیرامونش جمع میشدند. راهزن جدید پیش از کسب به شهرت در زندگی طبیعی خود راهزن واقعی نبوده است اما میداند که اگر تودهی مردم را از دست بدهد همان گونه که اشاره کردیم گذشتهی پاک و حال تقلبی را از دست خواهد داد.
مفهوم راهزنی جدید در این سخن دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی دیده میشود که میگوید: فرد جامعه را پذیرفته است اگر بخواهد به آن وارد شود باید از بخشی از فردیت خود دست بکشد. اما انسان مشهور از جامعهی واقعی جدا شده است و در حاشیهی جامعهای که ساخته است برای نفع موقت زندگی میکند.
زندگی فرد مدگرا تصویری از زندگی راهزنان است در حالی که احساس نمیکند قربانی افراد پیرامونی است که با شگفتی به او مینگرند زیرا او ستاینده و عاشق را از هم نمیشناسند و تفاوتشان در این است که ستاینده میگیرد و تملق میکند اما عاشق میدهد و فدا میشود. عاشق وفادار است و جفا نمیکند؛ اشتباهات را میبخشد و عیبها را میپوشاند اما ستاینده برعکس میخواهد در برابر او ذبح شوی و قربانی رضایت او باشی. ستاینده خیلی زود تو را خود را با دیگران عوض میکند و زود دگرگون میشود زیرا عشق واقعی را نمیشناسد. ستاینده تو را در راستای منافع خود نابود میکند همان گونه که کفش او کهنه میشود و کفش دیگری به پا میکند.
در زندگی رقاصان و هنرمندان و درد و رنج آنان دقت کنید؛ پس از آن که عموم مردم از آنان دوری کردند و چشمان خیانتکار از نگاه به بدن آنها سیر شدند و به دنیای عزلت و تنهایی بازگشتند چه سرانجامی داشتهاند؟
شاید داستان خودکشی سعاد حسنی (سیندریلا) بازیگر مشهور مصری در سال 2001 چکیدهی سخن باشد. مدگرایان شدیدا نیازمند آن هستند که خود را از اسارت و قید و بند دزدان طمع و شهوت آزاد کنند؛ دزدانی که پیرامون آنها در کمین هستند و تا زمانی که ندانند که قربانی شهرت و مال و حال و هوای پیروان خود هستند به چنین نتیجهای نمیرسند.
منبع: نشریهی الرأی